آمد و رفت نمایشنامه ای در یک پرده نوشتۀ ساموئل بکت ترجمۀ محمدرضا اصلانی(همدان) اشاره: ساموئل بکت در 13 آوریل 1906 در دوبلین ایرلند به دنیا آمد. وی در سال 1923 وارد ترینتی کالج دوبلین شد و به تحصیل زبان فرانسه و ایتالیایی پرداخت. سپس به فرانسه رفت و مدتی در مدرسه ای در پاریس به تدریس زبان انگلیسی مشغول شد. در همین زمان بود که با جیمز جویس آشنا شدو از وی تاثیراتی گرفت. بکت پس از سفر به انگلستان در سال 1938 مقیم فرانسه شد. بکت اولین رمان هایش را به زبان انگلیسی نوشت اما بعد از سال 1945 کتاب هایش را به زبان فرانسه نگاشت. او در زمرۀ نویسندگان ابزورد است که با اثر شگفت خود « در انتظار گودو» توجه جهانیان را به این نوع تئاتر معطوف کرد. تئاتر ابزورد بعد از جنگ جهانی دوم در دهۀ 50 و 60 به وجود آمد. این تئاتر به دلهره ها و اضطراب های ابدی انسان عصر جنگ و ماشین می پردازد، انسانی که در خلاء زمان و مکان به تلاش بیهوده ای دست می زند که در آن همه چیز پوچ است، انسان مسخ شده با زبان از بار معنا تهی شده از بیان مفاهیم و در نتیجه برقراری ارتباط عاجز است. نخستین نمایشنامه نویس این سبک، اوژن یونسکو که از آثار او می توان به « آوازه خوان طاس» و «کرگدن» اشاره کرد. اما درام های ویژۀ بکت که در آنها انسان تنها و غم زده پرسش های بی پاسخی را مطرح می کند عبارتند از: « در انتظار گودو» 1953، « پایان بازی» 1957، « آخرین نوار کراپ» 1958، « روزهای خوش» 1961، « نمایش» 1963، «آمد و رفت» 1966، من نه «Not I» 1973، « آن روزگار» 1976. بکت علاوه بر نمایشنامه، رمان هایی نیز به زبان های انگلیسی و فرانسه نوشته است که عبارتند از: « مورفی» 1938، «وات» 1944 که به زبان انگلیسی نوشته شدند و رمان های سه گانۀ (تریلوژی) « مولوی» Molloy، «مالون می میرد» و « بی آبرو» 1951 به زبان فرانسه.
فلو1، وی2 و رو3 از راست به چپ پهلو به پهلو وسط صحنه نشسته اند. خیلی شق و رق، رو به جلو، دست هایشان از روی دامن به یکدیگر قفل است. سکوت. وی: ما سه تا آخرین بار کی همدیگر را دیدیم؟ رو: بیاید حرف نزنیم. سکوت. وی از سمت راست بیرون می رود. سکوت. فلو: رو رو: بله فلو: نظرت درباره وی چیه؟ رو: یه کم عوض شده. (فلو به سمت صندلی وسط صحنه می رود، در گوش رو چیزی می گوید: متوحش) آه! ( به هم نگاه می کنند. فلو انگشت را روی لبانش می گذارد.) یک وقت نفهمه؟ فلو: خدا نکنه وی می آید. فلو و رو به حالت اول به جلو بر می گردند، وی سمت راست می نشیند. سکوت. فلو: درست همان طوری که در زمین بازی میس ویدز4 عادت داشتیم بشینیم. رو: روی کنده درخت. سکوت. فلو از سمت چپ بیرون می رود. سکوت. رو: وی وی:بله رو:فلو را چه جور می بینی؟ وی: مثل همیشه است.(رو به سمت صندلی وسط صحنه می رود، در گوش وی چیزی می گوید. متوحش) آه ! (به هم نگاه می کنند. رو انگشت را روی لبانش می گذارد.) بهش نگن؟ رو: خدا نکنه. فلو می آید. رو و وی به حالت اول به جلو بر می گردند، فلو سمت چپ می نشیند. رو: دست ها را نگه دارید... همان طوری. فلو: فکرش را بکنید... عشق سکوت. رو از سمت راست بیرون می رود. سکوت. وی: فلو فلو: بله وی: فکر می کنی رو چه طور به نظر می رسه؟ فلو: آدم تو این نور، کم می بینه. ( وی به سمت صندلی وسط صحنه می رود در گوش فلو چیزی می گوید: متوحش) آه! ( به هم نگاه می کنند. فلو انگشت را روی لبانش می گذارد.) خبردار نشه؟ وی: خدا نکنه رو می آید. وی و فلو به حالت اول به جلو بر می گردند، وی سمت راست می نشیند. سکوت. وی: می شه از روزهای قدیم حرف نزنیم؟ (سکوت) از اینکه چی پیش می آد. (سکوت) می شه دست ها را مثل قدیم نگه داریم؟ بعد از یک لحظه دست ها را به این شکل به هم قفل می کنند: دست راست وی با دست راست رو، دست چپ وی با دست چپ فلو، دست راست فلو با دست چپ رو، دست های وی روی دست چپ رو و دست راست فلو. سه جفت دست روی سه دامن به یکدیگر قفل است. سکوت. فلو: حلقه ها را می توانم احساس کنم. سکوت. پرده 1. Flo 2. VI 3. RU 4. Miss Wade’s |